از طرف یه دوست...
تاريخ : یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:مطالب جالب, | | نویسنده : atiyeh

 

 

First ,I was dying to finish my high school & start college &then I was dying to finish college &start working then I was dying to marry &have children & then I was dying for my children to grow old enough so I could go back to work but then I was dying retire & now im dying…&suddenly I realized I forget to live!!!!

 

Plz don’t let this happen to u appreciate your current situation &enjoy each day

 

My friend…

 

To make money we lost our health , &then to restore our health we lose our money we live as if we are going to die &we die as if we never live….

 

ترجمه متن به فارسی

 

ابتدا به شدت سعی داشتم تا دبیرستان را تمام کنم و دانشکده را شروع کنم، سپس به شدت سعی داشتم تا دانشگاه را تمام کرده و وارد بازار کار شوم، بعد تمام تلاشم این بود که ازدواج کنم و صاحب فرزند شوم، سپس تمام سعی و تلاشم را برای فرزندانم بکار بردم تا آنها را تا حد مناسبی پرورش دهم،  سپس می تونستم به کار برگردم، اما برای بازنشستگی تلاش کردم، اما اکنون که در حال مرگ هستم، ناگهان فهمیده ام که فراموش کرده بودم زندگی کنم
.

لطفا اجازه ندهید این اتفاق برای شما هم تکرار شود.

قدر دادن موقعیت فعلی خود باشید و از هر روز خود لذت ببرید.

 

دوستانم

 

برای به دست آوردن پول، سلامتی خود را از دست می دهیم

سپس برای بازیابی مجدد سلامتی مان پول مان را از دست می دهیم
گونه ای زندگی می کنیم که گویا هرگز نخواهیم مرد
و گونه ای می میریم که گویا هرگز زندگی نکرده ایم

 

 

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







پیچک